مسجد من

مسجد من مرجعی برای همه

مسجد من مرجعی برای همه

مسجد من از جمله وبسایت هایی در جهت توسعه دین اسلام و آشنایی با احکام و اصولات دین و انتشارات مکتوبات دینی برای شناخت بهتر و مفهومی تر با دین شیعه است.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

 

بعد از توضیح معنای عام و خاص فطرت، روشن می‌شود که گرایش به آزادی، از امور فطری به معنای عام و خاص است. اما گرایش به لذت از امور فطری به معنای عام است اما ...

آیا طبع اولیه بشر طالب این است که آزادی مطلق داشته باشد؟

اگر این­چنین باشد تکلیف فطرت چه میشود؟!

آیا طبع اولیه مخالف فطرت است؟

چگونه است که انسان خواهان لذت است و این عمومی است اما ما میگوییم فطریات هم عمومی و ثابت و جاودانند!

خب آن تمایلات هم عمومی هستن!

حتی مؤمن هم به ذهنش شاید خطور کند که فلان لذت را به دست آورد اما عواملی مانعش می‌شوند!

به نام خدا با سلام و آرزوی قبولی عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.

پرسش شما از چند بخش تشکیل‌شده است. برای پاسخگویی به آن‌ها نکاتی را تقدیم می‌کنیم:

1. مقدمتا درباره فطرت باید به این نکته اشاره کرد که فطرت دارای دو معنای عام و خاص است.

2. فطرت در معنای عام همان معنای عرفی و لغوی است. در لغت عربی، فطرت به معنای جدا شدن از طول و یا به معنای ایجاد و ابداع است. وقتی هم گفته می‌شود که «فطر الله الخلق» نیز همین معنا موردنظر است چراکه خلق به‌منزله آن است که از خداوند ظهور یافته است و خداوند آن را ایجاد کرده است. در لغت فارسی نیز فطرت را به این معانی توضیح داده‌اند: آفرینش، ضمیر، جبلت، سرشت، ابداع و اختراع صفتی که هر موجود در آغاز خلقتش دارد. ازاین‌رو، واژه «فطری» در موردی به کار می‌رود که چیزی مقتضای «فطرت» یعنی نوع آفرینشِ موجودی باشد. ازاین‌رو امور فطری دارای چند ویژگی هستند: یکی آنکه نیازی به تعلیم و تعلّم ندارند، دیگری آنکه قابل‌تغییر و تبدیل نیستند. ویژگی سومی را نیز می‌توان بر آن‌ها افزود و آن اینکه فطریاتِ هر نوعی از موجودات، در همه افراد آن نوع یافت می‌شود، هر‌چند قابل ضعف و شدت باشند. در این کاربرد، فطرت شامل طبیعت و غریزه نیز می‌شود و محدود به انسان نیست.(1)

3. اما فطرت به معنای خاص که در مورد انسان به کار می‌رود، در مقابل طبیعت و غریزه است. اموری که در مورد انسان به ‌نام «فطری» نامیده می‌شود، به دودسته کلی قابل‌تقسیم است: یکی شناخت‌هایی که لازمه وجود انسان است، و دیگری میل‌ها و گرایش‌هایی که مقتضای آفرینش وی می‌باشد. گاهی گفته می‌شود خداشناسی امری فطری است که از قسم اول از امور فطری محسوب می‌گردد بدین معنا که شناخت خداوند را لازمه وجود انسان می‌دانند؛ و گاهی گفته می‌شود خداجویی و خداپرستی مقتضای فطرت او است، که از قبیل قسم دوم به‌ شمار می‌رود بدین معنا که گرایش به شناخت خداوند و پرستش او لازمه وجود انسان است. به باور برخی از محققان، فطرت به معنای خاص، دارای نوعی قداست است و در برابر امور طبیعی است؛ یعنی ناظر به اموری است که زمینه تعالی انسان به‌سوی خدا است.(2) از این منظر، در مورد تفاوت غریزه و طبیعت و فطرت (به معنای خاص) چنین گفته‌شده است که اگرچه این امور دارای وجوه اشتراک (تغییرناپذیری و عمومیت و ...) هستند اما اختلافاتی نیز باهم دارند: طبیعت به معنای چیزی است که در موجودات بی‌جان منشأ اثر است؛ مثلاً طبیعت آتش سوزاننده است. غریزه به معنای چیزی است که در حیوانات منشأ هدایت آن‌ها در زندگی آن‌ها است و منشأ اثر است؛ مثلاً حیوانات به‌حکم غریزه از خطر گریزانند یا به‌حکم غریزه برای تأمین غذا تلاش می‌کنند یا به‌حکم غریزه برای خودشان آشیانه می‌سازند.  اما فطرت در مورد انسان به کار می‌رود و خودآگاهی بیشتری دارد و فراتر از نیازهای مادی انسان است و بُعد معنوی و روحانی و قدسی نیز دارد؛ مثل خداجویی و حقیقت‌طلبی.(3)

4. بعد از توضیح معنای عام و خاص فطرت، روشن می‌شود که گرایش به آزادی، از امور فطری به معنای عام و خاص است. اما گرایش به لذت از امور فطری به معنای عام است اما به معنای خاص نیست. این دو، فطری به معنای عام هستند چراکه نحوه خلقت انسان هستند و هر انسانی این‌گونه سرشته شده است که میل به آزادی و لذت دارد. اما گرایش به آزادی(نه آزادی مطلق و ولنگاری)، فطری به معنای خاص است چراکه مخصوص انسان است و ناشی از بُعد روحانی انسان است، ولی میل به لذت ناشی از بُعد مادی و بدنی انسان است و با سایر حیوانات نیز مشترک است.

5. بنابراین، میل به لذت نیز در تمامی انسان‌ها وجود دارد و این‌طور نیست که مؤمنان به سمت لذت گرایش نداشته باشند. اما آیا میل به لذت، در تقابل با فطرت است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کرد که از منظر اسلامی اساساً میل به لذت امری مذموم و ناپسند و در تقابل با ابعاد روحی و معنوی نیست. در دین اسلام، میل به لذت سرکوب نمی‌شود بلکه به‌واسطه قوانینی مدیریت و مهار می‌شود(چنانچه که آزادی‌خواهی محکوم نمی‌شود، بلکه در مسیر درستی قرار می‌گیرد تا به آزادی حقیقی که همان آزادی معنوی و رهایی از بند شهوات است منتهی گردد). خداوند هیچ‌گاه از مؤمنان چنین نخواسته که رهبانیت پیشه کنند و تمامی لذت‌های فطری و عمومی را طرد کنند بلکه از آن‌ها خواسته تا این لذت‌های فطری و عمومی را در سایه هدایت‌های فطری و معنوی تدبیر کنند و از لذت محوری و آزادی مطلق (ولنگاری) دوری گزینند. درواقع، دین اسلام، دین تعادل است و از انسان مؤمن می‌خواهد تا قوای شهوانی و غضبی و امیال جنسی و نیازهای معنوی و روحانی خودش را در یک برنامه متعادل، تأمین نماید و یکی را به خاطر دیگری سرکوب نکند. از منظر اسلامی، میل جنسی باید در قالب ازدواج صورت بگیرد نه زنا و ولنگاری؛ میل به ثروت باید از طریق کسب مشروع باشد نه ربا. این برنامه مدوّن به انسان مؤمن کمک می‌کند تا تمامی ابعاد روحی و معنوی و فطری و طبیعی خودش را هماهنگ باهم دنبال کند و یکی را به خاطر دیگری سرکوب و مطرود نسازد. کسی که شریعت الهی را پاس بدارد و به آن پایبند بماند و حریم فطرت الهی را حفظ کند، نه‌فقط میل به لذت را سرکوب نمی‌کند بلکه باتدبیر درست، نیازهای جنسی خودش را تأمین می‌کند بی‌آنکه اسیر شهوات گردد و زندگی خودش را فدای بُعدی محدود از ابعاد متنوعش نماید.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نگارش، حمید، مقاله «خداشناسی فطرت دل یا عقل»، فصلنامه پیام، شماره 83.

2.همان.

3. محمدرضایی، محمد و دیگران، برهان فطرت بر اثبات خدا، قبسات، سال پانزدهم، 1389.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی